دانیال و انسانهای اطرافش
ما دیروز که داشتیم با آژانس از مهد بر می گشتیم ، پشت چراغ قرمز کنار ماشینی که ما توش بودیم یه ماشین حمل بستنی بود همکار راننده اون ماشین داشت به دانیال نگاه می کرد؛ دانیال هم بهش نگاه می کرد و می خندید و یه ارتباط از طریق چشماش با او برقرار کرد.
کمی ماشین ها حرکت کردن و بعد که توقف کردن پشت چراغ قرمز اون آقا از ماشین پیاده شد از داخل یخچال پشت ماشین حمل بستی یه بستنی کاکائویی آورد بیرون و به راننده گفت شیشه را بدین پایین. این بستنی برای اون بچه.
خیلی دانیال خوشحال شد و گفت دست دست (یعنی دستتون درد نکنه)
راننده خیلی تعجب کرد و پرسید چی شد ؟!!! تاحالا ندیده بودم این اتفاق را بعد که از کنار اون ماشین رد شدیم راننده برای اون ماشین بوق زد به معنی تشکر.
دانیال عزیزم من عمق این کار را فهمیدم (بیشتر بازش نمی کنم که اثرش حفظ بشه این را اونی که باید متوجهش خواهد شد)و امیدوارم همیشه حفظش کنی. اینها یعنی انسانیت . اینها اون چیزی هست که هر کسی نداره و اینا ماندگاری هست عزیزم. امید وارم تو هم درکش کرده باشی نازنینم. نوشتم برات که ثبت بشه در طول مسیر زیبات و باز هم اتفاق برات خواهد افتاد عزیزم . اما اشک یارای نوشتنم نیست .
بسیار زیبا بود
دانیال عزیزم تو مرد بزرگی خواهی شد از نظر روحی و انسانی. و مسئولیت مامان و بابا خیلی خیلی خیلی سنگین هست. امیدوارم بتونیم خوب پرورشت بدیم.
(انتخاب نام کودک از سوی ما نیست گاهی کودکان برگزیده می شوند و نام آنها ازقبل خیلی قبل تعیین شده است)
خدایا شکر. خدای خوبم سپاس