دانیالدانیال، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

رویای کودکی

قلق های عکاسی کودک

معمولا یکی از سرگرمی‌های دلنشین ما آدم‌بزرگ‌ها، بازی با کودکان و توجه به دنیای صاف و ساده آنهاست. با عکاسی از این لحظات دلنشین، می‌شود این لحظه‌‌ها را ثبت کرد و زنده نگه داشت. اما عکس گرفتن از کودکان، چندان آسان نیست. اگر می‌خواهید قلق‌های عکاسی از کودکان را یاد بگیرید، با ما همراه شوید. عکاسی از کودکان، کاری بسیار راحت و در عین حال، بسیار سخت است. اگر کودک را به حال خود رها کنید و فکر کنید شمایید که باید بهترین زمان را برای عکاسی پیدا کنید، کار راحتی است؛ البته اگر صبور باشید و وقت کافی بگذارید. اما اگر سعی کنید به کودک حالت بدهید و انتظار داشته باشید حرف‌های شما را دقیقا اجرا کند، معمولا چی...
19 مرداد 1390

10راه داشتن کودکی شاد

با تشویق كودك، به او می‌آموزید كه بیشتر اوقات، خود را در بالاترین حد شاد زیستن قرار دهد. بدینوسیله ده راز پرورش كودكی شاد ارائه می‌شود.   با تشویق كودك، به او می‌آموزید كه بیشتر اوقات، خود را در بالاترین حد شاد زیستن قرار دهد. بدینوسیله ده راز پرورش كودكی شاد ارائه می‌شود.     1. به كودكتان عشق بورزید اولین راز پرورش كودكی شاد تمجید از اوست. ادوارد ام.‌هالوول، نویسنده كتاب ریشه‌های كودكی شادی در بزرگسالی، می‌گوید: عشق مطلق والدین مهم‌ترین عامل در شادی كودكان است. وقتی كودكان بزرگ می‌شوند، دانستن اینكه علایق، عقاید، خصوصیات و استعدادهایشان باارزش تلقی ...
19 مرداد 1390

حالا بخش خوش مزه کار:غذاهای مادرانه برای دلبند نازنینم

زیبای من خوبه که هر چیزی را که میخوای استفاده کنی شکل های مختلفش را هم تست کنی شاید خوشت بیاد و خلاقیتی هم باشه .   تو عاشق میوه هستی اما بعضی ازبچه ها هستن هیچ جوری میوه نمی خورن به جایی که دوز شربت مولتی ویتامین را مامانا بالا ببرن راه های جدیدی برای خوراندن میوه و سبزی به او را باید کشف کنن! به جای خود میوه، پوره اش را به او بدهید . میوه را داخل مخلوط کن بریزید یا با رنده خیلی ریز رنده کنید. اگر کوچولو مزه ترش را می پسندد کمی ابلیمو به ان اضافه و اگر شیرینی را ترجیح می دهد کمی عسل به ان اضافه کنید(عسل برای دلبندان زیر 1سال ممنوع می باشد) اگر هم دوست دارید کمی داخل ان اب اضافه کنید و با لیوان بدهید دستش یامثل سوپ غلیظ بده...
19 مرداد 1390

هفت سینی از سروش و سیمرغ و سرو سیاووش برای دانیال نازم که همیشه یادش بمونه

هفت سینی از سروش و سیمرغ و سرو و سیاوش عموی من زنجیر باف بود . او همه زمستان، برف ها را به هم بافت و سرما را به سرما، گره زد و یخ را به یخ دوخت. و هی درختان را به زنجیر کشید و پرنده ها را به بند و آدم ها را اسیر کرد. جهان را غل و زنجیر و بند و طناب او گرفت. ماگفتیم : ای عموی زنجیر باف! زنجیرهایت را پاره کن که زنجیر، سزاوار دیوان است، نه آدمیان که آزادی، سرود فرشتگان است و رهایی، آرزوی انسان. او نمی شنید ، زیرا گرفتار بندهای خود بود و هیچ زنجیربافی نیست که خود در زنجیر نباشد. فصلی گذشت و سرانجام او دانست تنها آنکه سرود رهایی دیگران را سر می دهد، خود نیز طعم رهایی را خواهد چشید . پس زنجیرهای خود را پاره کرد و زنجیرهای دیگران ر...
19 مرداد 1390

بدون عنوان

سيب وقتي يه سيب قلقلي پيرهن قرمز مي پوشه دوست داره گوشت و آب شو اين بخوره، اون بنوشه موز موز طلايي رو ببين مال كيه؟ مال منه واي اگه ميمون ببينه از دست من قاپ مي زنه پرتقال قشنگه پوست پرتقال به رنگ خورشيد مي مونه قطره به قطره چون طلاست آبي كه در قلب اونه  ليمو شیرین  ليمو چه شيرين و چه ترش خيلي مفيده هميشه از اين دو ميوه ي پر آب شربت خوب درست مي شه توت فرنگي اين چيه؟ توت فرنگيه ميوه ي تابستونيه به چه مفيد و خوشمزه ست! تو هم بخور ببين چيه! َ   صبح كه از خواب پا ميشم  اول آفتاب پا ميشم يه كمي ورزش م...
19 مرداد 1390

شعرهای کودکانه ای که مامان برام میخونه و نانای می کنم

جوجه جوجه طلائی     نوکت سرخ و حنائی تخم خود را شکستی     چگونه بیرون جستی گفتا جایم تنگ بود       دیوارش از سنگ بود نه پنجره نه در داشت   نه کس ز من خبر داشت دادم به خود یک تکان   مثل رستم قهرمان تخم خودرا شکستم       اینجوری بیرون جستم   سگ   سگ داره هاپ هاپ مي كنه يه تيكه استخون مي خواد اين سگ با وفاي من هر جا برم، با من مي آد   خرگوش   خرگوش ناز گوش دراز تند مي ره مثل برق و باد با اون دوتا دندون تيز يه عالمه هويج مي خواد   گاو   ...
19 مرداد 1390

مادرم خواب دید...

مادرم خواب دید که من درخت تاکم. تنم سبز است و از هر سرانگشتم، خوشه های سرخ انگور آویزان. مادرم شاد شد از این خواب و آن را به آب گفت. فردای آن روز، خواب مادرم تعبیر شد و من دیدم اینجا که منم باغچه ای است و عمری ست که من ریشه در خاک دارم. و ناگزیر دستهایم جوانه زد و تنم، ترک خورد و پاهایم عمق را به جستجو رفت. و از آن پس تاکی که همسایه ما بود، رفیقم شد. و او بود که به من گفت: همه عالم می روند و همه عالم می دوند، پس تو هم رفتن و دویدن بیاموز. من خندیدم و گفتم: اما چگونه بدویم و چگونه برویم که ما درختیم و پاهایمان در بند! او گفت: هر کس اما به نوعی می دود. آسمان به گونه ای می دود و کوه به گونه ای و درخت به نوعی. تو هم باید از غورگی...
19 مرداد 1390