دانیالدانیال، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

رویای کودکی

بدون عنوان

سيب وقتي يه سيب قلقلي پيرهن قرمز مي پوشه دوست داره گوشت و آب شو اين بخوره، اون بنوشه موز موز طلايي رو ببين مال كيه؟ مال منه واي اگه ميمون ببينه از دست من قاپ مي زنه پرتقال قشنگه پوست پرتقال به رنگ خورشيد مي مونه قطره به قطره چون طلاست آبي كه در قلب اونه  ليمو شیرین  ليمو چه شيرين و چه ترش خيلي مفيده هميشه از اين دو ميوه ي پر آب شربت خوب درست مي شه توت فرنگي اين چيه؟ توت فرنگيه ميوه ي تابستونيه به چه مفيد و خوشمزه ست! تو هم بخور ببين چيه! َ   صبح كه از خواب پا ميشم  اول آفتاب پا ميشم يه كمي ورزش م...
19 مرداد 1390

شعرهای کودکانه ای که مامان برام میخونه و نانای می کنم

جوجه جوجه طلائی     نوکت سرخ و حنائی تخم خود را شکستی     چگونه بیرون جستی گفتا جایم تنگ بود       دیوارش از سنگ بود نه پنجره نه در داشت   نه کس ز من خبر داشت دادم به خود یک تکان   مثل رستم قهرمان تخم خودرا شکستم       اینجوری بیرون جستم   سگ   سگ داره هاپ هاپ مي كنه يه تيكه استخون مي خواد اين سگ با وفاي من هر جا برم، با من مي آد   خرگوش   خرگوش ناز گوش دراز تند مي ره مثل برق و باد با اون دوتا دندون تيز يه عالمه هويج مي خواد   گاو   ...
19 مرداد 1390

مادرم خواب دید...

مادرم خواب دید که من درخت تاکم. تنم سبز است و از هر سرانگشتم، خوشه های سرخ انگور آویزان. مادرم شاد شد از این خواب و آن را به آب گفت. فردای آن روز، خواب مادرم تعبیر شد و من دیدم اینجا که منم باغچه ای است و عمری ست که من ریشه در خاک دارم. و ناگزیر دستهایم جوانه زد و تنم، ترک خورد و پاهایم عمق را به جستجو رفت. و از آن پس تاکی که همسایه ما بود، رفیقم شد. و او بود که به من گفت: همه عالم می روند و همه عالم می دوند، پس تو هم رفتن و دویدن بیاموز. من خندیدم و گفتم: اما چگونه بدویم و چگونه برویم که ما درختیم و پاهایمان در بند! او گفت: هر کس اما به نوعی می دود. آسمان به گونه ای می دود و کوه به گونه ای و درخت به نوعی. تو هم باید از غورگی...
19 مرداد 1390

این هم یه متن فلسفی، هر چند به سن و سال من نمی خوره اما مامانم چون از این مطالب خوشش میاد می نویسه

در آغاز هيچ نبود و کلمه بود و کلمه نزد خدا بود.خداوند اما کلمه هايش را به آدمی بخشيد و جهان پر از کلمه شد. من اما از تمام کلمه های دنيا تنها يک کلمه را برگزيده ام و همه جمله هايم را با همان يک کلمه می سازم.با همان يک کلمه حرف می زنم،شعر می گويم و می نويسم.آن يک کلمه هم فعل است و هم فاعل،هم صفت است و هم موصوف.احتياجی به حرف اضافه ندارد.متمم نمی خواهد.هيچ قيدی هم ندارد.آن يک کلمه خودش همه چيز است. و من با همان يک کلمه است که می بينم و راه می روم و نفس می کشم.با همان يک کلمه عشق می ورزم و زندگی می کنم. آن يک کلمه غذای روح من است،بی او گرسنه خواهم ماند.خانه من است،بی او آواره خواهم شد.بی او بی کس می شوم،غريب و تنها.اين کلمه همه دارايی من اس...
19 مرداد 1390

بازی های مادرانه

گل پسرم خیلی دلم می خواست برات تابستونی خوب و به یادموندنی بسازم این هایی که برات میگم به ذهنم اومد که وقتی تعطیلاتم شروع بشه با هم انجام میدیم و لذت می بریم و به خاطر می سپوریم.   عاشقتم!   تابستان است و بین ساعتهای صبح تا عصر نمی شود بچه ها را از خانه بیرون برد. گذراندن این همه ساعت در خانه آن هم با یک بچه پر انرژی کار سختی است. یکی از بهترین بازی ها برای تابستان آب بازی است. می توانید او را هر روزحمام کنید اما اگر می خواهید کودکان در خشکسالی زندگی نکند بهتر است به جای اینکه شیر دائم باز باشد ازوان یا لگن استفاده کنید. اگر هنوز کودکتان پوشک استفاده می کند از پوشک مخصوص استخر استفاده کنید که از پاکی اب مطمئن باشید...
18 مرداد 1390

عزیز دل مامان:دانیال زیبای من این قصه را گوش کن و به قلب پاکت بسپور

بهار پرده از عاشقی بردار   بهار عاشق بود و زمین معشوق. عشق بی تابی می آورد و بهار بی تاب بود. زمین اما آرام و سنگین و صبور. زمین هر روزرازی از عشق به بهار می داد و می گفت: این راز را با هیچ کس درمیان نگذار. نه با نسیم و نه با پرنده و نه با درخت. رازها را که بر ملا کنی، بر باد می رود و رازبر باد رفته، رسوایی است. هر دانه رازی بود و هر جوانه رازی. هر قطره باران و هر دانه برف، رازی. و رازها بی قرار بر ملا شدن بودند و بهار بی قرار بر ملاکردن. زمین اما می گفت:هیچ مگو،که خموشی رمز عاشقی است و عاشقی سینه ای فراخ می خواهد. به فراخی عشق. زمین می گفت: دم بر نیاور تا این سنگ سیاه الماس شود و این خاک تلخ، شکوفه گیلاس. زمی...
17 مرداد 1390

ایا کودک شما هم گاز میگیرد؟؟؟؟

بیشتر کودکان کوچکتر از 3 سال اطرافیان خود را حداقل یک مرتبه گاز می‌گیرند. بیشتر همین کودکان این عادت خود را به خودی خود از دست می‌دهند. اما...   بیشتر کودکان کوچکتر از 3 سال اطرافیان خود را حداقل یک مرتبه گاز می‌گیرند. بیشتر همین کودکان این عادت خود را به خودی خود از دست می‌دهند. اما اگر این عادت بعد از سن 3 سالگی هنوز ادامه یابد و مرتبا تکرار شود نیاز به توجه و درمان دارد.  گاز گرفتن همیشه عمدی و آگاهانه نیست و به ندرت ممکن است باعث آسیب جدی به دیگران شود و یا بیانگر خطر جدی باشد.   چرا کودکان گاز می‌گیرند؟ دلیل کودکان برای این کار متفاوت است و این وابسته به سن آنها می‌باشد. ...
15 مرداد 1390